سه عنوان کتاب از منابع تازه های کتاب تیر ۱۴۰۱ با هدف آشنایی علاقمندان به کتاب و کتابخوانی با موضوع کتابها و ارتقای فرهنگ مطالعه توسط کتابداران معرفی شد.
«ماتی خان»
نویسنده: عبدالرحمان اونق
ناشر: شرکت انتشارات سوره مهر
سال انتشاار: 1398
کتاب ماتی خان داستانی جذاب و خواندنی مربوط به سالهای اول حکومت پهلوی اول، رضاخان است که مردم با اتفاقات تازهای روبهرو میشدند. این کتاب به زمانی برمیگردد که قبایل ترکمن را در منطقه مرزی حاشیه رود اترک اسکان دادند و با ایستگاههای انتظامی مرزبانی در کنار آنها سعی کردند تمــــام زندگی و رفتارشان را کنترل و محـدود کنند. در آن دوران نیروهای انتظامی رفتار بسیاری بدی با مردم داشتند و این سابقهی بـد خـبری هولنـاک بــرای مردم آن منطقه بـود و نمیدانستند باید با این موضوع چطور برخـورد کنند.ماتی خان ریش سفید یکی از قبایل ترکمن است، او میداند این اوضاع خوب نیست و باید یک واکنش درست داشته باشد، اما چه اتفاقی میافتد؟ این کتـاب ما را با تصمیم ماتی خان پیش می برد و درگیر داستان می شویم. کتاب ماتـی خان نه تنـها ما را به شناخـی جالب از آداب و فرهنـگ ترکمن ها می رساند،بلکه کمک میکند اوضاع مردم را در آن دوران بهتر درک کنیم.
«این مرد پایان ندارد»
نویسنده: سیدعلی بنی لوحی
ناشر: راه بهشت
سال انتشاار: 1398
در این کتاب که به صورت متن و تصویر رنگی منتشر می شود، مخاطب علاوه بر برخی تصاویر منتشر نشده از فرمانده جبهه مقاومت، خاطراتی را می خواند که تعدادی از آن ها برای اولین بار منتشر می شوند.در واقع در سیر این کتاب، نگارنده تلاش کرده است که مطالب کتاب، به گونه ای سامان یابد تا خواننده، مکتب شهید «قاسم سلیمانی» را بیشتر بشناسد. سید علی بنی لوحی نویسنده کتاب "این مــرد پایان ندارد"، از رزمندگان دوران دفــاع مقدس است که خود را خادم یاران حضرت روح الله در لشکر امام حسین (ع) می داند و معتقد است بزرگترین خوشبختی زندگی اش این بوده که او را در صحنه جهاد و شهادت راه داده اند، هر چند دست خالی و مانده از راه باز گشته است. گزیده ای از کتاب این مرد پایان ندارد: من قاسم سلیمانی فرمانده«سپاه هفتم صاحب الزمان(عج)»کرمان هستم. در سال 1337 در روستای«قنات ملک» از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم و دارای همسر و دوفرزند، یکی پسر و یکی دختر، می باشم. قبل از انقلاب در«سازمان آب»کرمان به استخدام درآمدم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم. با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاه های کشور، مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت می کردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیرو های اعزامی از کرمان، که حدود300 نفر بودند، عازم جبهه های سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم…
«روز آزادی زن»
نویسنده: سمیه ذوقی
ناشر: راه یار
سال انتشاار: 1397
کتاب روز آزادی زن در 184 صفحه، تصمیمِ انقلابیِ جمعی از زنانِ مسلمانِ شهر مشهد که منجر به حرکتی عظیـــم و تأثیرگذار در اعتراض به جشن سالانۀ کشف حجاب توسط رژیم شد، را روایت می کند. این حرکت با مشارکت 150 ـ 200 نفر از زنان مسلمان شهر مشهد در روزی که «روز آزادی زنان» نام گذاری شده بود، انجام گرفت. قرار بر این شد تا 17 دیِ آن سال (1356) مانند سایــر سال ها برگــزار نشود، بنــا براین تجــمعی زنانـه شکل گرفــت که از مسجد «نخودبریزهای» مشهد راه می افتادند تا همزمان با راهپیماییِ زنانِ بی حجاب به مقصد مجسمۀ رضاخان (برنامۀ سالانــه ای که رژیم در تقدیر از رضاشاه شکل داده بود) برسند و آن ها ناگهان با زنان چادر مشکی به همراه تنــها یک پارچه نوشته با شعار «ما زنان مسلمان خراسان آزادی خواهران در بند را خواهانیم» مواجه شوند. طی این اقدام که با تعرض نیروهای پلیس مواجه شد، 24 نفر از زنــان شرکت کننده که علی رغم تلاش های مــردم عادی برای فراری دادن آن ها، موفق به فرار نشدند، دستگیر و روانۀ زندان شدند و مــورد آزار و اذیت قرار گرفتند. البته این پایان راه نبود و باعث نشد که بترسند، حتی عقب نشینی کنند و از وظیــفۀ خود بازنشینند. آن ها حتــی سعی داشتند با وجود نظارت شدید موجود در زندان، از فرصت دستشویی رفتن استفاده کنند و سایر زنان زندانی را نسبت به علت حضورشان و آرمان هایشان آگاه کنند. همچنین تا به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی، زنــان مشهد، مانند زنان سایر شهرها از پا ننشستند و بارها به خیابان ها آمدند تا در اعتراض به خفقان رژیم پهلوی، از آرمــان های خود دفاع کننـد این کتاب متشکل است از 6 قسمت با عناوین: «رهایی از بند»، «قیام علیه طاغوت»، «کوچه های بـن بست»، «زنـدان زنان»، «تلاش برای آزادی» و «پژواک زنان». به علاوۀ بخش ضمایم که در ضمیمۀ اول به معرفی اجمالی افرادی که در کتاب نامی از آن ها به میان آمده، پرداخته و در ضمیمۀ دوم با عنوان «دیداری دوباره» به شرح مراسمی پرداخته است که در 17دی 1395 در همان مسجد مبدأ راهپیمایی زنان برای گردهمایی و تجدید خاطره برگزار شده و آقای حسن رحیم پور ازغدی از جوانب و تأثیرات آن واقعه می گوید.